محبت

در مورد زندگی من و مادرم

محبت

در مورد زندگی من و مادرم

قصه عشق به مادر

باسلام به تمامی مادران خوب دنیا  

مادرم مرا ببخش اگر در این سفر تنها می روم و نتوانستم پیش تو و در دنیای تو بمانم تا بسوی آینده ای که برایم تقسیم کرده بودی همراهت باشم . مادر عزیزم نگران تنهایی من مباش چون می دانم که به هر کجا می روی غمگین نیستم چون می دانم ما روزی برای همیشه خواهیم ماند مادر عزیزم گریه نکن چون عمر فراغ ما کوتاه است و روزی در بهشت خدا. با هم خواهیم بود . مادر من نام تو را اینجا  بهر ستاره ها خواهم گفت روزی که نزد من بیایی تمام ستاره ها تو را به نام می شناسند مادر من قصه عشقمان را به تنه تمام درختان بهشت می نویسم و روزی که به اینجا بیایی خواهی دید همه درختان نام تورا زمزمه خواهند کرد

چراغ خاموش

سلام. سلامی به روشنایی فانوسی در شب  تار 

پس از چند روز وقفه به علت بیماری و معذرت از کلیه دوستان که دلم برایشان بسیار تنگ شده

با سلام و عرض ادب به دوستانی که هر از چند گاهی برای تفرج هم که شده به وبلاگ ما سری میزند و لطف می نمایند و نظرات خود را برای این حقیر مرقوم می نمایند 

می دونید چرا اسم این موضوع خودم را چراغ خاموش گذاشتم دلیل داره چند سال پیش من عضو یک مرکز بودم که تعداد 13 بچه پسر یتیم که یا  پدر و مادرهایشان از هم جدا شده ویا اینکه پدرها زندانی و مادرها از فرط فقر خانواده مجبور به قرار دادن کودکان خود به این مرکز شده بودنند  

اسم این مرکز خانه بهار بود که در یک محله قدیمی در انتهای گذر باباولی در کوچه بابا شجاعدالدین قرار داشت و هنوز هم قرار دارد اما من بر اثر مشغولیات زندگی یکی دو سالی است که نتوانستم به آنجا سری بزنم اما دلم برای آنها تنگ شده مخصوصا افشین  

این مرکز زیر نظر بهزیستی است و عضوهای زیادی دارد حالا چرا چراغ خاموش  ؟

اگر کمی عمیقتر فکر کنیم می بینیم که آنها حق دارند که مثل تمام فرزندان این مرز و بوم در زندگی دارای چراغی پرفروز و روشن داشته باشند اما لبه تیز تبر زمانه است که به ریشه زندگی آنان افکنده و آنان را از داشتن لذتهای زندگی محروم کرده. باشد که بتوانیم برای لحظه ای به فکر اینگونه کودکان باشیم و دست گرم آنان را به گرمی بفشاریم و تا جایی که می توانیم و از عهده ما بر می آید به آنان کمک کنیم تا چراغ خاموش زندگی آنان را روشن کنیم گر چه روشنایی آن جای روشنایی و نور پدر و مادر واقعی آنان نخواهد گرفت  

تو نیکی میکن و در دجله انداز                             که ایزد در بیابانت دهد باد 

سلام

 http://baransound.blogsky.com 

 

محبوبه جان این آدرس وبلاگ همان مطلب باران بهانه بود تا زیر چتر تو تا انتهای کوچه بیایم است سری به وبلاگ او بزن